مدیریت ریسک و بازدهی

چگونه ریسک معاملات خود را در بورس اوراق بهادار کاهش دهیم؟
معامله در هر بازاری اعم از ملک، طلا، ارز و… با ریسکهای متفاوتی همراه است. هر فرد تمایل دارد در بخشی سرمایهگذاری مدیریت ریسک و بازدهی کند که امکان مدیریت ریسک معاملات در آن وجود داشته باشد تا بادید منطقی بتواند ریسک خود را به حداقل رسانده و با خیالی آسودهتر اقدام به سرمایهگذاری کنید. بورس اوراق بهادار یکی از بازارهایی است که به دلیل امکان مدیریت زیانهای احتمالی و برآورد علمی بازده، تمایل به سرمایه گذاری در آن، در سالهای اخیر توانسته توجه سرمایهگذاران بسیاری را به خود جلب کند.
به همین منظور هر سرمایهگذار باید آموزشهای مورد نیاز در حوزه معاملات بورس اوراق بهادار را فرا گرفته و توانایی تحلیل سهام شرکتهای مختلف را داشته باشد. با تسلط به این موضوع فرد میتواند صورتهای مالی شرکتهای مختلف را مطالعه کرده، روند قیمتها را در دورههای مشابه بررسی نموده و با نکاتی که در ادامه به آن پرداخته میشود، ریسک معاملات را به حداقل رساند. برای آموزش و کسب توانایی تحلیل تکنیکال و بنیادی سهام کارگزاری آگاه دورههای آموزش بورس لازم را برگزار میکند. علاوه بر این به افرادی که وقت کافی برای رصد بازار اوراق بهادار و گذراندن دورههای آموزشی را ندارند، پیشنهاد میشود به روشهای سرمایهگذاری غیر مستقیم (صندوقهای سرمایهگذاری)، در بورس اوراق بهادار سرمایهگذاری کنند.
پیش از آنکه نکات لازم در کاهش ریسک را با هم مرور کنیم، لازم بدانیم که:
۱/ شناسایی و کنترل ریسک
یکی از نکات مهم در کاهش ریسک معاملات، شناسایی ریسکهای موجود در هر سرمایهگذاری (از جمله بازار اوراق بهادار) و اتخاذ روشهای کنترلی مناسب برای آنها است.از آنجا که ریسک معاملات بورسی به خودی خود از بین نمیرود لذا برای کاهش آن باید روش کنترلی مناسبی لحاظ کرد؛ از طرفی هر سرمایهگذار باید افق زمانی مشخصی را در سرمایهگذاری خود تعیین کند و بر اساس آن که ممکن است بلندمدت، میان مدت یا کوتاه مدت باشد، ریسکهای معاملاتی در بورس اوراق بهادار را به حداقل رسانید؛ به عنوان نمونه برخی از معاملهگران در راستای کاهش استرس و داشتن آرامش هرچه بیشتر، دیدگاه خود را با خرید سهام بنیادی و کم ریسک به میان مدت و بلند مدت تغییر میدهند، به این ترتیب سودی را در بلندمدت کسب خواهند کرد. اما در طرف دیگرمعاملهگرانی هستند که میخواهند در زمان کوتاه به بازدهی بالاتری دست پیدا کنند، بنابراین ریسک بیشتری را هم تحمل خواهند کرد. تعیین این افق زمانی که بر اساس ریسکپذیری افراد، متفاوت خواهد بود، به آنها کمک خواهد کرد که ریسکها را در بازه زمانی مورد نظر شناسایی و در جهت کاهش آن اقدام نمایند.
با مطالعه «نگاهی به بازده و ریسک در سرمایهگذاری » می توان ضمن آشنایی با مفهوم بازده و ریسک، بابرخی از انواع ریسکها و عوامل ایجاد کننده آن آشنا شد.
۲/ احتمال محقق نشدن پیشبینیها
برای شناسایی مناسب ریسکهای معاملاتی، ابتدا نیاز است که ماهیت ریسک برایمان هویدا شود؛ با توجه به این موضوع، ریسک، احتمال محقق نشدن پیشبینیهای هریک از معاملهگران است؛ به صورت کلی اگر تصمیم به خرید سهام شرکتی را داریم و بر اساس تحلیلهای خود، افزایش قیمت سهام را پیشبینی کنیم، در صورت افزایش قیمت سهام آن شرکت، ریسک معاملاتی کاهش یافته و نزدیک صفر خواهد شد. به عنوان نمونه اگر قیمت سهام شرکتی ۳۸۵ تومان باشد و ما افزایش قیمت ۳۰ تومانی را ظرف مدت زمان مشخصی برای این سهام پیشبینی کنیم، در صورت رسیدن قیمت سهام به ۴۱۵، ریسک معاملات ما به صفر رسیده است و بازده مورد انتظارمان بهطور کامل محقق شده است. اما در غیر این صورت با توجه به قیمت محقق شده سهم، سرمایهگذاری ما با ریسک معاملاتی همراه شده است. این موضوع نشان میدهد که در مدیریت و کاهش ریسک، پیشبینی صحیح نقش بسیار تأثیرگذاری دارد. اما لزوماً تمامی پیشبینیها منطبق بر واقعیت نخواهد شد و برای دست یافتن به سودی مناسب و چشمگیر باید توانایی پذیرش ریسک را داشته باشیم. بنابراین لازم است پیش از خرید یا فروش سهام هر یک از شرکتهای بورسی، تحلیل مناسبی از سهام آن شرکت را داشته باشیم و برای دست یافتن به تحلیلهای مناسب و اصولی، میتوانیم از خدمات مشاورهای و تحلیلی نظیر خدمات سایت همفکران بهزهمند شویم.
۳/ مطالعه و جمعآوری اطلاعات قبل از خرید سهام
یکی از ریسکهای مهم در معاملات بورسی، ریسک مالی است؛ برای مثال تصور کنیم که میخواهیم سهام شرکت “الف” را خریداری کنیم. اما در مطالعات خود متوجه میشویم که در ماههای اخیر آن شرکت به دلیل سوءمدیریت در بخش بازاریابی و شناخت ناصحیح از میزان تقاضای بازار در فرایند تولید و فروش با مشکل مواجه شده و برای کالاهای تولیدی خود، خریداری ندارد. با این تفاسیر پیشبینی میکنیم که ممکن است به زودی شرکت با مشکل نقدینگی مواجه شود و یا حتی در صورت ادامه روند اعلام ورشکستگی کند، لذا شاهد کاهش قیمت سهام آن خواهیم بود. البته این احتمال نیز وجود دارد که با تغییر استراتژی این شرکت بتواند این تهدید را به درستی مدیریت کرده و آن را به فرصتی برای رشد تبدیل نماید. بنابراین جمعآوری اطلاعات میتوانیم تصمیم درستی در مورد خرید یا فروش سهام بگیریم.
۴/ فریب نوسانات روزانه و کوتاه مدت را نخورید!
یکی دیگر از موارد مهمی که در معاملات بورسی همواره فعالیتهای سرمایهگذاران را تحتالشعاع قرار میدهد، نوسانات قیمت است؛ به طوری که تغییرات روزانه در قیمت سهام میتواند موجب فریب ما شود. به عنوان نمونه اغلب سرمایهگذاران تصمیم به فروش سهام شرکتی را میگیرند و سهام آن شرکت با کمبود تقاضای خرید و افزایش عرضه مواجه میشود و قیمت سهام آن شرکت کاهش پیدا میکند؛ به عبارت دیگر صف فروش در تابلوی معاملات بورسی شکل میگیرد. این درحالی است که توجیه منطقی برای این فروش وجود ندارد و ممکن است بخاطر این باشد که یک فرد برای بازی دادن بازار یا به دلیل پیش بینی نادرست، ناگهان در یکی از شبکههای اجتماعی اعلام کرده این سهم افت قیمت خواهد داشت. در این حین فرد منتشر کننده خبر در قیمتی پایین اقدام به خرید سهام موجود در صف فروش میکند و پس از چند روز دوباره وضعیت قیمت سهم صعودی خواهد شد. اینجا تنها افرادی متضرر خواهند شد که بدون بررسی لازم و صرف جو حاکم بر بازار اقدام به فروش سهام خود کرده اند. بنابراین چنانچه با تحلیل و دید بلندمدت سهام شرکتی را خریداری کردهایم، در هنگام نوسانات و کاهش قیمت سهام، نباید تحت تأثیر صفهای فروش قرار گرفته و سهام را بدون در نظر گرفتن تحلیل مناسب بفروشیم.
۵/ خرید و فروش به موقع!
این موضوع نیز بسیار حائز اهمیت است که سهام را باید در قیمت مناسب خرید یا فروخت. به عنوان مثال ممکن است پس از تحلیل به این نتیجه برسیم که برای یک سرمایه گذاری کوتاه مدت سهام شرکت “ب” را در قیمت ۴۱۵ تومان خرید کنیم و در قیمت ۴۳۰ تومان بفروشیم. اما با رشد مناسب و سریع سهام، تحت تأثیر قرارگرفته و به دلیل دست یافتن به سود بیشتر بدون انجام تحلیل مجدد، سهام را نگه میداریم و روز معاملاتی بعد سهام با صف فروش سنگین مواجه میشود؛ باید دقت کنیم که عدم فروش به موقع سهم منجر به زیان ما میشودبنابراین بایدبدانیم که معاملات بورسی باید به دور از تصمیمهای احساسی انجام شده و با خرید و فروش به موقع سهام شرکتها کسب سود کنیم.
۶/ نگاه به جریانات اقتصادی کشور!
سیاستهای کلان اقتصادی دولتها جزو ریسکهای سیستماتیک محسوب شده که میتواند همواره سرمایهگذاریهای مختلف یک کشور را تحت تاثیر خود قراردهد. به عنوان مثال از جمله ریسکهای موجود در بازار که ناشی از جریانات اقتصادی کشور است، میتوان به ریسک تورم و نرخ بهره نرخ بهره اشاره کرد که میتواند فضای کلی معاملات بورسی را تحت تأثیر قرار دهد؛ برای شفافیت موضوع زمانی ا در نظر میگیریم که نرخ سود سپردههای بانکی افزایش پیدا کند. در این شرایط برای سرمایهگذاران با ریسکپذیری متوسط و کم سرمایهگذاری در سپردههای بانکی بیدردسر و سودآور بوده و عموماً تمایل آنها به سرمایهگذاری در بورس اوراق بهادار کاهش مییابد. در چنین شرایطی و چنانچه تمهیدات لازم در بازار بورس صورت نگیرد، ممکن است این بازار با کاهش نقدینگی مواجه شود.
همچنین با افزایش نرخ بهره سپردههای بانکی، نرخ وامدهی بانکها نیز افزایش یافته و این موضوع باعث میشود که هزینه تأمین مالی شرکتهای بورسی نیز اضافه گردد که این امر بر تولید و فروش شرکت تأثیر گذاشته و شرکت را با مشکلاتی مواجه میسازد.
در مثال دیگر میتوانیم بگوییم در یک سال گذشته کاهش نرخ سود سپردههای بانکی و زمزمههای کاهش دوباره آن افراد زیادی علاقمند به سرمایهگذاری در بازار اوراق بهادار شدهاند.
برای مقابله با این قبیل ریسک، میتوانیم با اطلاع از جریانات کلی اقتصادی کشور مخصوصاً بانک مرکزی و همینطور با بررسی وضعیت صنایع در کشور، اقدامات لازم را در کسب سود بیشتر انجام دهیم.
۷/ سبد سهام تشکیل دهید!
پس از شناخت مناسب هر یک از مدیریت ریسک و بازدهی ریسکهای معاملاتی در بورس اوراق بهادار و اتخاذ مناسبتترین روش کنترلی برای آنها، شما باید سبدی متشکل از سهام صنایع و شرکتهای مختلف تشکیل دهیم تا از این طریق نیز بخشی از ریسک معاملاتی خود را به حداقل رسانیم؛ برای مثال اگر ما سهام ۵ شرکت دارویی را داشته باشیم، اگر صنعت دارو سازی با مشکلی مواجه شود، کل پرتفوی ما متاثر از این اتفاق شده و ضرر ما بسیار بیشتر از زمانی خواهد بود که در صنایع مختلف سرمایهگذاری میکردیم؛ بنابراین توصیه میشود که سبد سهام خود را از سهام شرکتهای مختلف که نسبت به آنها اطلاعات مناسبی داریم، انتخاب کنیم و و با این کار ریسک پرتفوی خود را به حداقل رسانیم؛ البته چنانچه پیشتر گفتیم نوع انتخاب سهام در سبد دارایی به دیدگاه و افق زمانی ما در سرمایهگذاری بستگی دارد.
جمعبندی
برای آنکه بتوانیم سود بیشتری از سرمایهگذاری در بورس کسب نموده و ریسک پرتفوی خود را کاهش دهیم باید به مولفههایی نظیر افق زمانی و دیدگاه سرمایهگذاری، بررسی کافی شرکت پیش از معامله، وضعیت اقتصادی کلان کشور و مواردی از این قبیل دقت کنیم. اگرچه امکان مدیریت و کاهش ریسک در سرمایهگذاری بورس اوراق بهادار وجود دارد اما باید به یاد داشته باشیم که همواره با ریسکهایی مواجه هستیم که به صورت کلی نمیتوان آنها را از بین ببریم. اما میتواند تا حد ممکن آنها را کاهش داد.
بتا و نقش آن در مدیریت ریسک
از بتا به منظور اندازه گیری شدت همسویی نوسانات یک سهم یا سبد سهام نسبت به کل بازار استفاده می شود. بتا در حقیقت ارتباط بین ریسک سیستماتیک و بازدهی مورد اتنظار یک دارایی (مثل سهام) را نشان می دهد. داده بتا برای یک سهم به یک سرمایه گذار کمک میکند تا تقریبی از میزان ریسکی که یک سهم به سبد دارایی اش اضافه می کند داشته باشد.
برای اینکه بخواهیم بتا را درک کنیم حتما باید بین سهم و یک معیار (benchmark) که میتواند شاخص کل باشد ارتباطی برقرار کنیم.
محاسبه ضریب بتا
ضریب بتا می تواند میزان بازدهی یک سهم را نسبت به ریسک سیستماتیک بازار ارزیابی کند. در مفاهیم آماری بتا، شیب خطی بین رگرسیون نقاط داده هاست. در مالی هر نقطه این داده ها بازدهی هر سهم نسبت به کل بازار را نشان می دهد.
فرمول زیر نحوه محاسبه بتا را نشان می دهد. بتا در حقیقت از تقسیم کواریانس بازدهی بازار و سبد دارایی به واریانس بازدهی بازار به دست می آید.
در فرمول بالا:
Re: بازدهی یک سهم (e در اینجا همان Equity یا سهم است) .در این فرمول گاها Rp هم نوشته می شود که در حقیقت بازدهی یک سبد سهام(Portfolio) است.
Rm: بازدهی بازار (m در اینجا Market یا بازار است). گاها از Rb هم در این فرمول استفاده می شود که منظور Benchmark یا یک معیار مثل شاخص کل است.
Covariance: اندازه تغییرات هماهنگ بازدهی سهام و بازدهی بازار است.
Variance: چگونه نقاط داده بازارازحول میانگین فاصله گرفته است.
ضریب بتا چه کمکی به سرمایه گذاران می کند؟
محاسبه بتا به سرمایه گذاران کمک میکند تا متوجه شوند که آیا یک سهم در جهت بازار حرکت می کند یا خیر. از زاویه دیگر به سرمایه گذاران می گوید یک سهم چقدر نسبت به بازار ریسک دارد و نسبت به بازار چه نوساناتی میکند.
به منظوراطمینان از اینکه محاسبه بتا درک درستی به ما می دهد باید بازاری که به عنوان معیار(benchmark) قرار می دهیم با آن سهم یا اوراق بهادار مرتبط باشد. به طور مثال بررسی صندوق های درآمد ثابت نسبت به شاخص کل درک درستی به ما نمی دهد. زیرا عمدتا صندوق های درآمد ثابت دارای اوراق خزانه و گواهی سپرده بانکی در سبد دارایی هایشان هستند. حال آنکه شاخص کل عمدتا شامل سهام می شود که بازارهای متفاوتی هستند.
سرمایه گذار از بتا به عنوان پارامتری برای بررسی میزان ریسکی که یک سهم به سبد او اضافه می کند استفاده می کند. برای اینکه مطمئن شویم یک سهم با معیار درستی مقایسه می شود، باید ضریب تعیین (R-Squared) بالایی در ارتباط با آن معیار که مثلا شاخص کل است داشته باشد.
ضریب تعیین (R-Squared) یک روش اندازه گیری آماری است که درصد تغییرات تاریخی قیمت یک سهم را نسبت به تغییرات شاخص قیمتی نشان می دهد. زمانیکه از بتا برای تشخیص میزان ریسک سیستماتیک استفاده می شود، یک سهم با ضریب تعیین بالا در مقایسه با معیاری مثل شاخص کل، دقت محاسبات بتا را افزایش می دهد.
انواع مقادیر بتا
بتای برابر 1
اگر سهمی بتای 1 داشته باشد نشان می دهد قیمت آن به شدت به بازار وابستگی دارد. ریسک سیستماتیک سهم با بتای 1 را تهدید می کند. در هر صورت بتای یک هیچونه ریسک غیر سیستماتیک را مشخص نمی کند. افزودن یک سهم با بتای 1 هیچ ریسکی به سبد اضافه نمی کند. اما احتمال افزایش بازدهی بیشتر از بازار برای سبد سرمایه گذاری را هم ایجاد نمی کند.
بتای کمتر از 1
بتای کمتر از 1 به معنای این است که سهم نسبت به بازار کمتر نوسان می کند. داشتن این نوع سهام در سبد سرمایه گذاری باعث کاهش ریسک سبد سرمایه گذاری نسبت به سبدی که این نوع سهام درآن موجود نیست می شود.
بتای بیشتر از 1
بتای بزرگتر از یک نشانگر این است که قیمت سهام نسبت به بازار نوسان بیشتر می کند. مثلا اگر بتای یک سهم 1.2 باشد بیانگر این است که سهم 20 درصد بیشتر از بازار نوسان می کند. یعنی اگر شاخص 10 درصد رشد کند این سهم 12 درصد رشد می کند و اگر شاخص 10 درصد ریزش کند این سهم 12 درصد ریزش میکند. عمدتا سهام کوچکتر بازار بتای بیشتر از یک دارند. این به معنای این است که افزودن این دسته از سهام اگرچه ریسک سبد سهام را افزایش می دهد اما در عین حال امکان بازدهی بالاتری هم به سرمایه گذاران می دهد.
بتای منفی
برخی از سهام بتای منفی دارند. بتای منفی 1 یعنی سهمی در خلاف جهت بازار حرکت می کند. در دنیا برخی صندوق های ETF وجود دارد که سهام آنها طوری انتخاب شده است که بتای منفی دارند.
آموزش بورس قسمت هجدهم – ریسک و بازده در بورس
مفهوم ریسک بازده جزء اصول اولیه و لاینفک کلیه تصمیم های سرمایه گذاری می باشد. هر تصمیمی که شما برای سرمایه خود می گیرید، بایستی بین ریسک و بازده نوعی تعادل ایجاد کند. ریسک و بازده مدیریت ریسک و بازدهی مورد انتظار با یکدیگر رابطه مستقیم دارند. هر چه ریسک ورقه بهادار افزایش یابد، بازده مورد انتظار سرمایه گذار نیز افزایش خواهد یافت.
مثال 1: اگر شما به سود و بهره حساب های بانکی اکتفا نکنید و مثلا دارایی خود را به جای سپرده کردن در بانک، در سهام بورس سرمایه گذاری کنید، در واقع ریسک بیشتری انجام داده اید و البته به این دلیل بوده که انتظار بازده بالاتری نیز داشته اید. هر چند که ممکن است بازده به دست آمده (واقعی) از سرمایه گذاری در سهام شرکت های بورس کمتر از حالتی باشد که پول خدو را در بانک سپرده کرده اید و لزوما قبول ریسک بیشتر به معنای کسب بازده واقعی بالاتر نیست.
مثال 2: شما در یک مسابقه تلویزیونی شرکت کرده اید و 5 میلیون ریال برنده شده اید، مجری مسابقه به شما پیشنهاد می دهد که دو راه دارید یا همین 5 میلیون ریال را دریافت می کنید و از ادامه مسابقه منصرف شوید و یا اینکه در مرحله بعد بین دو گزینه یکی را انتخاب کنید. یکی از این دو گزینه مبلغ 20 میلیون ریال و دیگری تنها یک دسته گل است. احتمال انتخاب این دو گزینه در این حالت، 50 درصد است. شما کدام پیشنهاد را انتخاب می کنید؟ این مثال ساده بیانگر آن است که هر چه شما بازده بالاتری را انتظار داشته باشید، باید ریسک بالاتری را متحمل شوید.
در کل، در صورتی که دارایی خود را در حساب بانکی بگذارید، شما کمترین میزان ریسک را متحمل شده اید و هر چه به سمت خرید سهام شرکت های بورسی و همچنین معاملات آتی پیش بروید، بر میزان ریسک شما افزوده خواهد شد، و در واقع انتظار کسب بازده بالاتری نیز دارید.
مفهوم بازده
به دست آوردن منفعت از سرمایه گذاری را بازده می گویند در واقع بازده همان پاداش سرمایه گذاری است. اگر سهام یکی از شرکت های بورس را خریداری نمایید، از دو طریق کسب منفعت می کنید:
1) افزایش قیمت سهام در طول مدتی که سهام را نگهداری نموده اید که به آن بازده قیمتی سهام یا اصطلاحا سود سرمایه گویند و از رابطه زیر بدست می آید:
قیمت سهم در اول دوره – قیمت سهم در آخر دوره
قیمت سهم در اول دوره
2) دریافت سود نقدی که بعد از برگزاری مجمع عمومی سالیانه محقق می شود و به آن بازده نقدی گفته می شود که از رابطه زیر بدست می آید:
سود تقسیمی هر سهم
قیمت سهم در اول دوره
2. مفهوم ریسک
ریسک در حالت کلی به این معنی است که نتیجه تحقق یافته با نتیجه مورد انتظار یکسان نباشد. عامل ذاتی ریسک، نوسان و عدم قطعیت است. یعنی هر چه نوسان و عدم قطعیت بیشتر باشد، ریسک نیز بیشتر می باشد، در حوزه سرمایه گذاری، ریسک یعنی امکان اینکه بازده واقعی از بازده مورد انتظار متفاوت باشد.
مثلا چون بازده سرمایه گذاری در سهام عادی بطور دقیق قابل پیش بینی نیست (به دلیل تغییر قیمت خود سهم یا تغییر سود تقسیمی)، سرمایه گذاری در سهام عادی همراه با ریسک است اما چون با سپرده کردن پول در حساب بانکی اصل و بهره آن حتما دریافت خواهد شد، سرمایه گذاری در آن همراه با ریسک نیست. هر چند انتظار بازده بیشتری نیز از سرمایه گذاری در سهام دارید.
3. انواع ریسک
ریسک در حالت کلی به دو قسمت ریسک سیستماتیک و ریسک غیر سیستماتیک تقسیم می شود: در صورتی که دلیل و عامل بوجود آمدن ریسک ناشی از عوامل کلان حاکم بر بازار باشد و از عهده و توان مدیران شرکت و عوامل درونی شرکت خارج باشد، به آن ریسک سیستماتیک گویند.
مثلا تغییر در نرخ ارز خارج از اراده و کنترل مدیران شرکت ها به صورت فردی می باشد. تغییر پذیری نرخ ارز یا ریسک هایی از این قبیل قابل کنترل نمی باشند. هر چه توان با یکسری از ابزارهای مالی خاص، در مقابل این نوع ریسک ها خود را پوشش داد.
ریسک غیر سیستماتیک، به ریسکی گفته می شود که ناشی از عوامل کلان حاکم بر این ابزار نیست و به ساختار یک شرکت یا بنگاه اقتصادی مربوط می شود. این ریسک را می توان کنترل کرد و همچنین کاهش داد. برای مثال می توان با بهبود ساختار سرمایه شرکت، ریسک مالی آن شرکت را کاهش داد.
در ادامه به توضیح ریسک هایی خواهیم پرداخت که بیشترین تاثیر را بر تصمیم شما به عنوان سهامدار بورس دارد:
1-3. ریسک بازار
اگر در نتیجه عوامل کلی مانند جنگ، رکود و رونق اقتصادی، تغییرات اقتصادی و … تغییری در بازده مورد انتظار سهامداران بوجود آید، به آن ریسک بازار می گویند. این ریسک قابل کنترل نبوده و می تواند تاثیرات زیادی بر قیمت سهام شرکت های بورسی داشته باشد. اخبار مربوط به مذاکرات هسته ای ایران، انتخابات ریاست جمهوری، جنگ های منطقه و … همگی جزء ریسک های بازار بوده و به صورت مستقیم بر روی نرخ بازده سهامداران تاثیرگذار می باشد.
2-3. ریسک نرخ ارز
نرخ ارز، ارزش برابری یک واحد پول خارجی به پول داخلی است. یعنی مثلا اگر 1000 دلار دارایی داشته باشید و قصد فروش آن را داشته باشید، به ازای فروش آن چه مبلغی به ریال یا تومان دریافت خواهید کرد. هر چه این نوسان بیشتر باشد، ریسک نرخ ارز نیز بیشتر خواهد بود.
بسیاری از شرکت ها که در بورس فعالیت می کنند وارد کننده یا صادر کننده بوده و تغییرات نرخ ارز می تواند روی میزان هزینه ها، تولید، فروش و سود آنها، به شدت تاثیرگذار باشد. وقتی نرخ ارز شروع به افزایش می کند شرکت هایی که وارد کننده هستند باید مواد اولیه مورد نیاز خود را با قیمت بالاتری خریداری کنند، در نتیجه حاشیه سود آن ها کم خواهد شد.
بر عکس شرکت هایی که به صادرات می پردازند، می توانند از این موقعیت استفاده کرده و کالا یا خدماتشان را با قیمت بالاتری بفروشند و به این طریق حاشیه سود خود را افزایش بدهند. برای مثال چند سال پیش که قیمت دلار به یکباره افزایش چشمگیری پیدا کرد، قیمت تعدادی از سهام بورس از جمله صنایع پالایشگاهی که با دلار رابطه مستقیم داشتند، شروع به افزایش کردند و قیمت برخی از سهام این گروه حتی به میزان 10 برابر نیز افزایش یافت.
. ریسک تجاری
این ریسک با عوامل خاص و منحصر به فرد یک صنعت یا شرکت خاص مرتبط می باشد. به عنوان مثال، تغییر قیمت جهانی نفت بر روی قیمت سهام شرکت های صنعت خودرو تاثیرگذار نیست اما اثر مستقیمی بر روی قیمت سهام شرکت های پالایشگاهی خواهد داشت.
اگر قیمت نفت کاهش پیدا کند، قیمت محصولات این شرکت ها نیز کاهش پیدا می کند و باعث کاهش سود آوری و در نتیجه کاهش ارزش سهام این شرکت ها می شود. در نتیجه این وظیفه سهامدار است که در ابتدای خرید سهام شرکت، به عوامل مهم خاص صنعتی که شرکت در آن قرار دارد، توجه نماید و تغییرات و نوسانات احتمالی این عوامل را در محاسبات خویش لحاظ کند.
4-3. ریسک نرخ بهره
به تغییرات و نوساناتی که در میزان نرخ بهره در اقتصاد پیش می آید، ریسک نرخ بهره می گویند. این ریسک بیشتر در خصوص اوراق بهادار با درآمد ثابت مثل اوراق مشارکت مطرح است. در کشور ما، ریسک نرخ بهره در واقع همان تغییر در نرخ بهره بانکی می باشد.
مثال: فرض کنید در حال حاضر نرخ بهره سپرده های بانکی بلند مدت 20 درصد می باشد. همچنین اوراق مشارکت 5 ساله مربوط به یک طرح خاص با سود 22 درصد نیز از طریق بانک ها پذیره نویسی شده و یا در بازار بورس قابل خرید می باشند.
آقای احمدی سهامدار مثال ما که این موقعیت را می بیند، دارایی خود را در اوراق مشارکت 5 ساله سرمایه گذاری می کند چون نرخ بهره این اوراق 2 درصد بیشتر از سپرده های بانکی می باشد. با انجام این کار آقای احمدی نوسان نرخ بهره را قبول می کند، چون در ادامه ممکن است در نتیجه عواملی همچون تغییر رئیس جمهور، نرخ بهره سپرده های بانکی افزایش یابد و مثلا به 25 درصد برسد و در نتیجه تقاضا و قیمت اوراق مشارکت کاهش خواهد یافت. برعکس این حالت نیز ممکن است اتفاق بیفتد. با کاهش نرخ بهره سپرده های بانکی، تقاضا برا اوراق مشارکت افزایش یافته و در نتیجه قیمت این اوراق افزایش خواهد یافت.
از طرق دیگر افزایش نرخ بهره یا همان نرخ بهره بانکی، باعث افزایش نرخ وام دهی یا نرخ تسهیلات بانک ها نیز می شود و در نتیجه هزینه تامین مالی شرکت های بورسی بیشتر می شود. با افزایش هزینه تامین مالی، سود شرکت ها کاهش یافته که تاثیر مستقیمی بر قیمت سهام آنها در بورس دارد.
5-3. ریسک تورمی
افزایش سطح عمومی قیمت ها در اقتصاد را تورم می گویند. معنی ریسک تورمی این است که همزمان با افزایش تورم در کشور، قدرت خرید افراد کاهش می یابد.
مثال: آقای احمدی دارای پر تفویی از سهام متنوع موجود در بورس می باشد. ارزش حال حاضر این پرتقوی در حال حاضر 300 میلیون ریال می باشد. یعنی اگر ایشان تمام سهام موجود در پر تقوی خود را امروز به فروش برساند، دارای مبلغ 300 میلیون ریال وجه نقد خواهد بود. آقای احمدی با این مبلغ می تواند خودرویی به همنی مبلغ را در بازار خریداری نماید.
با فرض اینکه آقای احمدی اقدام به فروش سهام خویش نکند و تورم کشور نیز در طی روزهای آتی افزایش یابد، قیمت خودرو مورد نظر نیز افزایش یافته و مثلا به قیمت 350 میلیون ریال می رسد. بعد از چند ماه و با فرض اینکه قیمت سهام تغییر چندانی نکرده باشند، آقای احمدی با مبلغ حاصل از فروش سهام دیگر قادر به خرید خودرو مورد نظر نخواهد بود و بایستی مبلغی اضافه نیز خارج از فروش سهام برای این موضوع اختصاص دهد. به چنین نوسانی در برابری قیمت دارایی های مختلف، ریسک تورمی می گویند.
6-3. ریسک مالی
این ریسک در نتیجه استفاده از بدهی در ساختار سرمایه بوجود می آید. یعنی هر چه شرکت وام و تسهیلات بیشتری اخذ کند، میزان این رسیک افزایش می یابد. بسیاری از شرکت ها جهت پیشبرد فعالیت ها و افزایش سرمایه گذاری و کسب سود، از بانک های مختلف تسهیلات و اعتبار دریافت می کنند. این شرکت ها ممکن است در آینده منابع نقدی کافی برای بازپرداخت و پوشش این وام ها نداشته باشند.
در نتیجه افرادی که سهامدار این شرکت ها می باشند ممکن استت با چنین خطری مواجه شده و دارایی خود را از دست بدهند. از آنجایی که در صورت ورشکستگی شرکت، طلبکاران آن شرکت قبل از سهامداران بدهی خود را دریافت خواهند کرد، سهامداران شرکت بایستی ریسک چنین سرمایه گذاریی را در نظر داشته باشند.
برای اندازه گیری ریسک مالی از چندین نسبت استفاده می شود. برای مثال با اندازه گیری نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام که از تقسیم کل بدهی های شرکت به حقوق صاحبان سهام بدست می آید می توان پی برد که یک شرکت برای تامین مالی دارایی هایش چه درصدی از حقوق صاحبان سهام و بدهی استفاده می کند. اگر شرکت از مقدار زیادی وام استفاده کرده باشد، نسبت مذکور افزایش می یابد که همان افزایش ریسک مالی شرکت می باشد و این ریسک متوجه سهامداران شرکت خواهد شد.
با افزایش استفاده از وام، شرکت بایستی هزینه بیشتری تحت عنوان هزینه بهره پرداخت نماید و از طرف دیگر به علت استفاده از چنین بدهی ای به صورت بالقوه شرکت بایستی درآمد بیشتری در آینده کسب کند.
4. انواع سرمایه گذاران از نظر قبول ریسک
افراد از لحاظ قبول ریسک به سه دسته تقسیم می شوند:
1) افراد ریسک پذیر: این افراد در قبال انتظار کسب بازده کمی، ریسک زیادی را قبول می کنند. برای این افراد لذت کسب ثروت اضافی بیشتر از رنج تحمل ریسک مربوط به آن می باشد. این نوع افراد بیشتر به دنبال خرید سهام شرکت های بورسی و مخصوصا شرکت های کوچک می روند.
2) افراد ریسک گریز: برای افراد ریسک گریز، انتظار کسب بازده بیشتر بایستی در حدی زیاد باشد که ریسک مربوط به آن را قبول کنند. برای این افراد لذت کسب ثروت اضافی کمتر از رنج تحمل ریسک مربوط به آن می باشد. وقتی دو نوع سرمایه گذاری با سود پیش بینی شده مشابه (ولی ریسک های متفاوت) وجود داشته باشد، فرد ریسک گریز موردی را ترجیح مدیریت ریسک و بازدهی خواهد داد که ریسک کمتری دارد.
در واقع یک سرمایه گذار ریسک گریز، از ریسک بدش می آید و به همین دلیل به دنبال سرمایه گذاری های مطمئن نظیر اوراق مشارکت، صندوق های سرمایه گذاری و یا سپرده گذاری در بانک می رود. هر چند امکان سرمایه گذاری این افرراد در بازار سهام نیز وجود دارد. ولی احتمالا آنها در سهامی سرمایه گذاری خواهند کرد که بازده بلند مدت و مطمئن تری داشته باشند.
3) افراد بی تفاوت به ریسک: این افراد بازده متناسب با ریسک را می پذیرند. برای این افراد لذت کسب ثروت اضافی برابر با رنج تحمل ریسک مربوط به آن می باشد.
برای همه سرمایه گذاران ریسک پذیر، ریسک گریز یا خنثی امکان سرمایه گذاری و فعالیت در بورس وجود دارد. اما بایستی سرمایه گذاران میزان ریسک پذیری خود را بدانند و متناسب با آن اقدام به خرید و فروش سهام کنند.
مثال: آقای احمدی عضو یک سایت ارائه دهنده سیگنال سهام بورس می باشد. سایت مورد نظر سیگنالی مبنی بر خرید یک سهم بورسی را منتشر نموده است. سود مورد انتظار این خرید 25 درصد و میزان ریسک آن بر اساس محاسبات 10 درصد می باشد. از آن جایی که آقای احمدی قرد ریسک پذیری می باشد، به این سیگنال پاسخ مثبت داده و این سهم را خریداری می کند.
دوست آقای احمدی که او نیز عضو این سایت بوده و فرد ریسک گریزی می باشد، حاضر به خرید این سهم نیست چرا که از نظر او میزان بازده خرید این سهم نسبت به ریسک آن مناسب نیست. او در صورتی حاضر به خرید این سهم می شد که مثلا بازده مور انتظار آن 35 درصد می بود.
جزئیات خبر
یک کارشناس بازار سرمایه اظهار داشت: شاخص بورس که اکنون به ۲۵۳ هزار واحد رسیده است در ابتدای سال ۱۷۸ هزار واحد بود که این موضوع نشانگر بازدهی ۴۰ درصدی شاخص بورس در کمتر از ۴ ماه است.
به گزارش پایگاه خبری بازار سرمایه (سنا) و به نقل از ایرنا، فردین آقابزرگی اضافه کرد: رشد شاخص بورس از ابتدای سال جاری تاکنون جزو بی سابقهترین افزایشهای بازار سرمایه بوده است.
وی گفت: اجرای سامانه مدیریت ریسک که زمینه کنترل منابع سهامداران و کاهش ریسک سرمایه گذاری را فراهم میکند در کنار کم رنگ شدن کشمکشهای سیاسی منجر به افزایش تمایل سرمایه گذاران برای ورود سرمایههای خود به بازار نقدشونده ای مانند بورس شد.
این کارشناس بازار سرمایه به گزارشهای مثبت ۳ ماه شرکتها و برگزاری مجامع اشاره و بیان کرد: بعد از برگزاری مجامع زمانی که عملکرد میان دوره شرکتها در سال ۹۸ را مورد بررسی قرار میدهیم شاهد اقبال سهام شرکتهای مذکور در بازار سرمایه از سوی سهام داران خواهیم بود.
آقابزرگی اظهار داشت: زمزمههایی در خصوص افزایش نرخ و کمرنگ شدن یارانههای اختصاص یافته به حاملهای انرژی مطرح شده که این موضوع در متعادل کردن بودجه دولت تأثیرگذار و به مراتب اثر آن در بورس را افزایش میدهد.
این کارشناس بازار سرمایه با بیان اینکه رشد چند وقت اخیر شاخص بورس بیشتر مربوط به شرکتهایی با سرمایههای چشمگیر است، گفت: روند کنونی شاخص بورس، مسیر و شکل اصلی بازار است که در صورت کاهش معاملات به کمتر از یک هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان باید تمهیداتی را برای رفع نقصهای مربوطه اتخاذ کنند.
وی اظهار داشت: با توجه به کاهش فشارهای ناشی از بحثهای سیاسی، شرکتها میتوانند راهکار مناسبی را برای ایجاد گشایش در مبادلات ارزی، صادراتی و حتی ورود ارز حاصل از صادرات را برای دور زدن تحریمها پیدا کنند که در نتیجه این اقدام شاخص بورس در مسیر افزایشی قرار میگیرد.
آقابزرگی به تأثیر واگذاری سهام دولت به بخش خصوصی در بازار سرمایه اشاره و بیان کرد: اگر خصوصی سازی به معنای واقعی شکل بگیرد شاهد ایجاد بهترین شرایط برای شرکتها خواهیم بود؛ همچنین این موضوع میتواند در عملکرد مدیریت و صورت سود و زیان شرکتها تأثیرگذار باشد.
وی اظهار داشت: در صورت واگذاری سهام دولت، بخش خصوصی مسائل مربوط به تولید، فروش، نرخ گذاری و عواملی که در آن منافع سهامدار حفظ شود را با ملاحظه بهتری رعایت میکند.
آقابزرگی افزود: در راستای این اقدام مدیریت شرکت هم باید واگذار و سایه دولت از تصمیمات شرکتی برداشته شود با چنین اقدامی ضمن ایجاد بهترین شرایط در راستای واگذاری سهام دولت، گشایشهای زیادی هم در بودجه دولت ایجاد میشود.
مدیریت سرمایه چیست | با 5 رکن اصلی این نوع مدیریت آشنا شوید
مدیریت سرمایه یک استراتژی علمی اما کاملا شخصی و مختص به هر سرمایهگذار است و بنا بر شخصیت، روحیات و اهداف مالی افراد، متفاوت خواهد بود. علاوه بر این، سن سرمایهگذار، میزان سرمایه، اهداف و زمان تعیین شده برای رسیدن به اهداف نیز نقش مهمی در تعیین استراتژی مدیریت سرمایه دارد. هدف اصلی مدیریت سرمایه، بقای آن است. در مرحله بعدی کسب سود و افزایش سرمایه در اولویت قرار میگیرند.
مدیریت سرمایه دانشی است که اگر به نحو درست از آن استفاده شود، نه تنها موجب بقای سرمایه میشود، بلکه سودآوری و افزایش سرمایه را نیز به همراه خواهد داشت. بنابراین، سرمایه گذار باید بیاموزد چگونه سرمایه خود را با توجه به مدلهای سرمایهگذاری خود، به درستی مدیریت کند.
اهمیت مدیریت سرمایه در زندگی مالی
در سالهای اخیر شاخصهای بازار سهام رشد چشمگیری داشته و سرمایه گذاران با سرمایههای خرد و کلان و با هر میزان مهارت و تخصص مالی وارد این بازار شدهاند. اگرچه روشهای مطمئن و کم ریسکتری مانند صندوقهای سرمایهگذاری وجود دارد، اما افراد زیادی ترجیح میدهند خودشان به معاملات سهام بپردازند.
جهت سرمایهگذاری منطقی و آگاهانه، لازم است سرمایه گذار قبل از ورود به بازار مفهوم و ارکان اصلی معاملهگری از جمله ت حلیل تکنیکال ، تحلیل بنیادی، روانشناسی و مدیریت سرمایه را بیاموزد. در این میان، فراگیری مدیریت سرمایه از اهمیت زیادی برخوردار است، چرا که به طور مستقیم در بقای افراد در بازار تاثیرگذار است و میتوان آن را ضامن حفظ و رشد سرمایه دانست.
مفهوم مدیریت سرمایه چیست؟
مفهوم مدیریت سرمایه که گاهی مدیریت ریسک نیز نامیده میشود، دانش و مهارت سرمایهگذاری با کمترین ریسک و با هدف کسب بیشترین بازده است. هدف اصلی آن، حفظ دارایی و کنترل ریسک و است. در واقع سرمایه گذار برای کسب بازده مورد انتظار خود، میبایست ریسک مشخصی را متحمل شود؛ اما برای جلوگیری از ضررهای سنگین، باید مقادیر بازده و ریسک پیش از ورود به موقعیت معاملاتی مشخص شود به گونهای که در مقابل مدیریت ریسک و بازدهی انتظار کسب سود معقول، ضرر احتمالی نیز کم باشد.
قوانین مدیریت ریسک در معاملات تاثیر به سزایی در راستای کاهش ضرر و زیان دارد. یک استراتژی معاملاتی در کنار مدیریت سرمایه، علاوه بر پیشگیری از ضررهای غیر منتظره، به تدریج موجب رشد سرمایه خواهد شد. مدیریت سرمایه و حتی دیگر ابزارهای مالی در معاملات سهام ، واحد و مشخص نیست و به شخص سرمایه گذار بستگی دارد. در واقع جزئیات و نحوه اعمال مدیریت ریسک و بازدهی آن، با توجه به دیدگاه سرمایهگذار، اهداف مالی، تفکر و روحیات او متفاوت است. بنا بر چنین معیارهایی، رویکرد سرمایهگذاران اعم از ریسکگریز و ریسکپذیر بودن مشخص میشود.
رعایت اصول مدیریت سرمایه
به طور کلی نمیتوان برای همه سرمایه گذاران قواعد واحدی تجویز کرد و معاملهگران باید از قواعدی متناسب با شخصیت خود استفاده کنند. بطور مثال، میزان پذیرش ریسک در افرادی که در موقعیتهای معاملاتی دیدگاه کوتاه مدت دارند به نسبت افرادی که دیدگاه بلند مدت دارند، متفاوت است. افراد زیادی با رویای ثروتمند شدن در زمان کوتاه وارد بازار سهام میشوند؛ چنین سرمایهگذارانی را نمیتوان ریسک پذیر توصیف کرد زیرا واژه ریسک برای آنها تعریف نشده است زیرا آنها در محاسبات ذهنی خود فقط به سود فکر میکنند. ممکن است چنین سرمایه گذارانی مدتی سود بالایی را تجربه کند اما به دلیل عدم توجه به دانش مدیریت سرمایه و پذیرش ریسک نامحدود، ثروت خود را به نابودی میکشانند.
بیشتر بخوانید: سبد سهام چیست
وجه تمایز اصلی معاملهگران موفق با دیگر سرمایه گذاران، رعایت اصول مدیریت سرمایه است که برای آن روشهای مختلفی ارائه شده است. روشهای کلاسیک اغلب تئوری و شامل محاسبات ساده هستند و مدلهای نوین آن، بر مبنای جداول و فرمولهای پیچیده ریاضی شکل گرفتهاند. این روشها به طور کلی بر مبنای ارزیابی ریسک در موقعیتهای معاملاتی و به صورت انفرادی است که در نهایت قوانین و چهارچوبهای مشخصی را برای محدوده ریسک پذیری معاملهگران تعیین میکند.
ارکان اصلی مدیریت سرمایه را بشناسید
اگرچه برای مدیریت سرمایه فرمول و روش واحدی وجود ندارد اما شاخصهای مرسومی وجود دارند که از آنها برای تعیین قوانین مدیریت سرمایه و بررسی دقیق موقعیتهای معاملاتی در بازار استفاده میشود. ریسک، بازده، حجم معاملات، نسبت بازده به ریسک و نسبت افت سرمایه پنج رکن اصلی مدیریت سرمایه است که به هر کدام جداگانه میپردازیم.
سرمایه گذار برای آنکه معاملاتی اصولی و موفقیت آمیز داشته باشد، باید این شاخصها را در هر موقعیت معاملاتی و پیش از ورود به آن بارزیابی کرده و درباره آنها تصمیمگیری کند. پس از تعیین این موارد، نقاط خروج و نیز سود و زیان مورد انتظار از معاملات مورد نظر با دقت مشخص میشود. مدیریت سرمایه در موفقیت هر استراتژی معاملاتی نقش حیاتی دارد و چشم پوشی از آن قطعا به شکست منتهی خواهد شد.
ریسک از بنیادیترین مفاهیم بازار پول و سرمایه است. به بیان ساده، ریسک به معنای زیان احتمالی در سرمایهگذاری است. اجتناب از ریسک در دنیای معاملات غیرممکن است و میبایست در محاسبات منطقی و برای سرمایهگذاری هوشمندانه، درصد مشخصی از آن را در نظر گرفت. تعیین میزان ریسک قبل از ورود به معامله از اصولیترین رسوم انجام معاملات موفق است. برای این منظور، سرمایه گذار باید مشخص کند که در معامله مورد نظر، چند درصد ضرر نسبت به کل سرمایه قابل تحمل و منطقی خواهد بود.
سرمایه گذار بنا بر منطق سرمایهگذاری در بازار، باید به میزان ریسک تعیین شده پایبند باشد؛ زیرا گاهی ممکن است با وسوسه تحمل ریسک بیشتر در ازای سود بالاتر، شاهد یک روند نزولی طولانی مدت باشد و یک ریسک نامحدود را متقبل شود.
بازده
سود حاصل از سرمایهگذاری، بازده نام دارد. مفهوم بازده نیز همانند ریسک به صورت درصد بیان میشود و بر مبنای دوره زمانی، عملکرد سایر داراییها در این دوره و شاخصهای پولی ارزیابی میشود. بازدهی سرمایهگذاران در بازار سهام، از طریق افزایش قیمت سهم و سود نقدی سالانه آن حاصل میشود. بازده مطلوب میتواند تابعی از دیدگاه سرمایهگذاری، هزینههای معاملاتی، ماهیت دارایی، ریسک، نرخ بهره و درصد تورم باشد. به همین دلیل معیار مشخصی برای تعیین درصد بازده بهینه وجود ندارد. در واقع کسب بازده مطلوب تا حد زیادی، نتیجه مهارت سرمایه گذاران در معاملهگری است که توانستهاند مدیریت سرمایه را در تمام مراحل موقعیتهای معاملاتی خود، از لحظه ورود تا خروج اعمال کنند و بهترین نتیجه ممکن را بدست آوردند.
حجم معاملات
تعداد واحدهایی از یک دارایی که سرمایه گذار با پرداخت قیمت معادل مالکیت آن را بدست میآورد، حجم معاملات نامیده میشود. واحد شمارش داراییها در بازارهای سرمایه گذاری متفاوت است. به عنوان مثال شمش طلا را در واحد گرم، ارز را بر مبنای اسکناس با عدد مشخص و سهام را با برگه سهم معامله میکنند. به بیان ساده، حجم معاملات در بازار مالی از طریق تقسیم سرمایه بر قیمت واحد دارایی تعیین میشود.
منظور معاملهگران از تعیین حجم معاملات در بازارهای سرمایه، تعیین حجم بهینه موقعیت معاملاتی متناسب با ریسک احتمالی آن است. ورود به معامله با حجم بالا، ریسک بالاتر و در نتیجه بازدهی بیشتری خواهد داشت؛ استدلال این جمله این است که در صورت صحیح یا غلط بودن پیشبینی سرمایه گذار درباره وضعیت بازار، به دلیل در اختیار داشتن تعداد بیشتری از دارایی، نسبت سود و زیان آن نیز بیشتر خواهد بود. سرمایه گذار منطقی هیچگاه همه سرمایه خود را وارد یک موقعیت معاملاتی خاص نمیکند، بلکه حجم معامله خود را با توجه به حداکثر ریسک قابل تحمل تعیین میکند. در واقع باید بخشی از سرمایه وارد بازار شود و با تعیین نقاط خروج مشخص، قسمت کوچکی از دارایی در معرض ریسک قرار بگیرد.
نسبت بازده به ریسک
نسبت پاداش به ریسک یکی دیگر از شاخصهای مهم و کاربردی در مدیریت سرمایه است. این نسبت در هر موقعیت معاملاتی از حاصل تقسیم بازده مورد انتظار به ریسک احتمالی بدست میآید. سرمایه گذاران باید پیش از ورود به سرمایهگذاری، این نسبت را محاسبه و آن را ارزیابی کنند. این شاخص، میزان ارزشمندی سرمایهگذاری را بیان میکند. نسبت بازده به ریسک در واقع نشان میدهد که در صورت در معرض خطر قرار گرفتن سرمایه، چند برابر بازده احتمالی بدست خواهد آمد.
حداقل مقدار مجاز برای این نسبت طبق اصول سرمایهگذاری منطقی،، عدد ۱ است. یعنی توان ریسکپذیری در یک موقعیت معاملاتی در بدترین حالت باید برابر بازده مورد انتظار باشد. در این نسبت مقادیر کمتر از ۱ قابل قبول نیست و نباید به معامله ورود پیدا کرد. زیرا سرمایه گذار نسبت به بازده احتمالی، ریسک بیشتری را تحمل میکند مدیریت ریسک و بازدهی و این رویکرد در بلند مدت با زیان همراه خواهد بود.
از مهمترین کاربردهای نسبت بازده به ریسک، تعیین محدودیت برای سرمایهگذاران هیجانی است که معمولا متحمل ریسکهای غیر منطقی میشوند. محاسبه این نسبت پیش از ورود به معامله، تعادلی بین ریسک و بازده مورد انتظار برقرار میکند؛ رویای سودهای نجومی در چنین سرمایه گذارانی در اکثر مواقع موجب پذیرش ریسکهای سنگین و نابودکننده میشود. یک اصطلاح رایج بیان میکند که ریسک پذیری مدیریت ریسک و بازدهی بالاتر، بازدهی احتمالی بیشتری را نتیجه خواهد داد. در واقع میزان بازده با مقدار ریسک پذیرفته شده مرتبط است؛ اما سرمایه گذار صرف کسب بازده بالاتر نمیتواند و نباید ریسکهای نجومی را تحمل کند.
نسبت افت سرمایه
نسبت افت سرمایه، میزان افت قیمت یک دارایی در یک دوره خاص برای یک سرمایه گذاری، حساب معاملاتی یا صندوق است. نسبت افت سرمایه که به صورت درصدی بیان میشود، میزان کاهش ثروت سرمایه گذاری است که در یک سری از معاملات ناموفق عمل کرده یا معامله زیان ده بوده است. نسبت افت سرمایه از اختلاف میان سطح قبلی سرمایه پیش از ضرر و سطح فعلی سرمایه بعداز ضرربدست میآید.
بیشتر بخوانید: چگونه در بورس ضرر نکنیم
به طور طبیعی همه تریدرها افت سرمایه را تجربه کردهاند، اما تریدرهای حرفهای در این بین متحمل ضرر هنگفت نشدهاند زیرا در کنترل و محدود نگه داشتن آن مهارت کافی داشتهاند. سرمایه گذاران باید همیشه به این اصل در مدیریت سرمایه توجه داشته باشند که مهمترین اصل در بازار سرمایه، بقا است.
قواعد مرسوم و توصیههای رایج در مدیریت سرمایه
- هر سرمایه گذار باید بر اساس شخصیت و رویکرد خود یک استراتژی معاملاتی برای خود در نظر بگیرد و به آن پایبند باشد.
- هدف اصلی مدیریت سرمایه، بقای آن است و کسب سود و افزایش سرمایه در الویت بعدی قرار میگیرند.
- پیش از ورود به یک معامله، باید ریسک و بازده مورد انتظار از آن معامله به دقت تعیین شود.
- محاسبه مقدار ریسک و بازده، یک تابع مستقیم از نقاط خروج احتمالی و حجم معاملات است.
- بنا بر اصول سرمایهگذاری و توصیه سرمایه گذاران موفق بازار سرمایه، حداکثر مقدار ریسک تعیین شده در هر موقعیت معاملاتی، نباید بیشتر از ۳ درصد باشد.
- کمترین مقدار مجاز در محاسبه نسبت بازده به ریسک در یک موقعیت معاملاتی، عدد ۱ است و در صورت کمتر بودن مقدار حاصل، ورود به این معامله خطای بزرگی خواهد بود.
- در صورتی که سرمایه گذار به چندین موقعیت معاملاتی باز به صورت همزمان نیاز دارد، لازم است حداکثر ریسک قابل تحمل بین موقعیتهای معاملاتی تقسیم شود.
- زمانی که سرمایه گذار به بازده نجومی انواع معاملات اعتباری و اهرمی فکر میکند، باید ریسک سنگین و چند برابری آن را نیز در نظر بگیرد.
- توصیه میشود سرمایهگذار آستانه تحمل افت سرمایه خود را در موقعیتهای معاملاتی به طور دقیق مشخص کند. در صورت مواجهه با چند معامله زیانده که نسبت افت سرمایه به محدوده خطر رسید، لازم است سرمایه گذار فرآیند معاملاتی خود را بدون تعلل برای مدتی متوقف کند.
جمعبندی
یک سرمایه گذار پیش از ورود به بازار سرمایه باید مشخص کند که چه نوع معاملهگری است و چه سبک معاملاتی را در نظر دارد. بنا بر این موارد، یک استراتژی معاملاتی طراحی میشود که مدیریت سرمایه در بستر آن صورت میگیرد. در این استراتژی باید مشخص شود معامله در چه بازه زمانی انجام شود و گزینه سرمایه گذاری چه ویژگیها و جذابیتهایی داشته باشد. سرمایه گذاران حرفهای کاملا محتاط و ریسک گریز هستند و زمانی وارد یک معامله خواهند شد که ریسک آن درصد ناچیزی باشد.
همچنین برای ورود به معامله باید میزان سرمایه، نقاط ورود و خروج سرمایهگذاری و حد ضرر و حد سود تعیین شود که شما این موارد را بصورت اصولی و علمی در دوره تحلیل تکنیکال مقدماتی و دوره تحلیل تکنیکال پیشرفته بصورت حرفه ای فرا می گیرید. علاوه بر این، نظم مهمترین شاخص رفتاری یک معاملهگر است و باید بتواند سرمایه خود را مطابق با استراتژی طراحی شده مدیریت کند. در مدیریت سرمایه، هیچ استراتژی معاملاتی نتیجهبخش نخواهد بود، مگر اینکه سرمایه گذار به اصول و قوانین آن پایبند باشد.