قمارباز یا معاملهگر؟

قمارباز یا معاملهگر؟
در این کانال سیگنالی ارایه نمیشود اکثرا مقالات به روز دنیای معامله گری که موفق به ترجمه و خلاصه نویسی شده ایم را به اشتراک میگذاریم
مطالب ارسالی شما با نام خود شما عزیزان در کانال قرار میگیرد
Instagram : @astiag_fx
About
Platform
💫💫💫
💢 آیا معامله در بازار #فارکس قمار است؟؟؟
🔺 معامله در بازار فارکس زمانی به #قمار مبدل می شود که فرد با آن مانند یک ماشین Jackpot در کازینو که در آن امید برنده شدن تنها بر پایه ی #شانس استوار است برخورد کند. معامله «کورکورانه» و #بدون_استراتژی در بازار فارکس مانند هر بازی قمار دیگری منجر به #شکست مالی فرد قمار باز خواهد شد. زمانی که قمارباز فارکس برای معاملات خود #حد_ضرر تعیین نکند نتایج بدتر خواهد بود.
🔺 زمانی معامله در بازار فارکس قمار نیست که فرد با آن مانند هر پیشه و یا حرفه ی دیگری که در آن امکان بهره وری و #کاهش_ریسک وجود دارد برخورد کند.
🔺 در #تجارت این امکان وجود دارد که از لحاظ مالی به خود آسیب نا محدود وارد کنیم. اساساً در عرصه تجارت هیچ قانونی حاکم نیست، شما در برابر #خودتان هستید و برنده و یا بازنده نهایی شما خواهید بود. مطمئناً بر این قمارباز یا معاملهگر؟ باور هستید که در برابر دیگر شرکت کنندگان بازار معامله می کنید، اما در واقع شما در برابر خودتان وارد تجارت شده اید. شما تعیین کننده ی #ضرر و یا #سود خود در بازار هستید. زمانی که انسان در یک محیط تجاری نامحدود قرار می گیرد، بی اختیار #وسوسه می شود که پول خود را قمار کند؛ بنابراین، باید چاره ای برای مبارزه با این وسوسه اندیشید. بسیاری از تریدرها #فکر_میکنند که در حال معامله اند، اما در واقع مانند یک فرد #قمارباز رفتار می کنند.
💫💫💫
💫💫💫
#همه_چیز در #ترید به #روان_شما_باز_میگردد
💫💫💫
روزی یکی از شاگردان استاد #کارینا نزد او آمد و گفت استاد عزیز هر کاری که می کنم نمی توانم در #بازارهای_مالی موفقیتی بدست آورم. ابتدا خوب پیش میرفت ولی هر چه گذشت بدتر و بدتر شد. اول کل حقوق ماهیانه خود را صرف این بازارها کردم بعد ماشین شخصیم را فروختم بعد نوبت طلاهای همسرم و الان منم و دنیایی از بدهکاری، شرایطی که سخت ترین مشکلات زندگی برای من ایجاد نکرده بود این #مارکت_لعنتی ایجاد کرد. با من کرد کاری کرد که #غرورم لطمه دار شوده و از کس و بی کس پول گرفتم و محتاج دریوزگان شدم و از همه بدتر همسرم مرا فردی بی کفایت و #قمارباز می بیند.
سپس در حالی که اشک در چشمان #معامله_گر جمع شده بود کارینا را در آغوش کشید چون او تنها کسی بود که او را درک می کرد. کارینا دستی به شانه اش زد و گفت دیر نزد من آمدی و ای کاش در همان سالهای اول مرا مطلع می کردی تا برای این مشکل تو راه حلی پیدا کنیم.
کل بدهی تو چقدر است و با چه مبلغی مشکل تو حل می شود. شاگرد گفت ۵۰ هزار دلار در حال حاضر به بانک و و دیگران مقروض هستم. کارینا دست چکش را بیرون آورد و یک چک ۵۰ هزار دلاری برای او نوشت. پسرم این چک همه مشکلات تو را حل می کند ولی برای نقد کردن آن #شرطی وجود دارد.
سپس چک را به همراه هزار دلار پول نقد به شاگردش می دهد. و رو به شاگردش می گوید این چک برای نقد شدن نیاز به امضا دارد و من چک را موقعی برای تو امضا می کنم و این پول را به تو قرض قمارباز یا معاملهگر؟ می دهم که ظرف مدت شش ماه این هزار دلار را به ۱۳۰۰$ برسانی آن موقع به همراه #استیتمنت حسابت ( منظور ریز معاملات است ) نزد من بیا تا چک را برایت امضا کنم.
شاگرد که حسابی بهت زده شده بود به کارینا گفت من در مدت یک هفته به این سود خواهم رسید و نزد شما خواهم آمد برای امضای چک.
کارینا خنده ای مستانه زد وبه او گفت نه معامله گر جوان تو این سود را باید در #مدت شش ماه بدست آوری نه کمتر نه بیشتر و نمودار رشد #حساب_نباید_دارای_حرکات #شارپ و #تیزی باشد، هر گونه #تخلف باعث نقد نشدن چک خواهد شد. و بعد پیشانی شاگردش را بوسید و گفت این آخرین فرصت و آخرین پول توست آنرا از دست نده. و رفت.
چند سالی از این ماجرا گذشت و شاگرد استادش کارینا را بطور اتفاقی در یک مجلس مهمانی دید. در حالی که از شدت خوشحالی گریه اش گرفته قمارباز یا معاملهگر؟ بود مقابل کارینا زانو زد و دست استاد خود را بالا برد و به حاضران می گوید این مرد همه هستی من است و من هر چه دارم از اوست، کارینا مثل همیشه با اشارات چشم به پسر چوان می فهماند که دیگر کافیست.
در پایان مهمانی کارینا و مرد جوان در حیات خانه شروع به قدم زدن می کنند …… استاد عزیزم بعد اینکه چک را از شما گرفتم به اشتیاق نقد کردن آن چک در #معاملات خودم #نهایت_دقت را می کردم و دیگر از تخلف های معاملاتی ام از جمله #حجمهای_سنگین و قرار ندادن #حد_ضرر و #عدم_مدیریت_سرمایه و #احساسی_عمل_کردن خبری نبود ماههای اول همه چیز سخت و کند پیش میرفت و من که عادت کرده بودم در یک معامله صدها دلار ببازم یا سود کنم اکنون سودها و ضررهایم خیلی #محدود شده بود چون قوانین سختی برای مدیریت سرمایه برای خودم وضع کرده بودم. ولی رویای آن چک در خواب و بیداری مرا رها نمیکرد.
بعد از گذشت چهار ماه تازه احساس معامله گر بودن به من دست داد و در ماه ششم با استیتمنتی که داشتم توانستم مدیریت یک حساب سی هزار دلاری را از یک شرکت بدست بگیرم. اینجا بود که تازه فهمیدم استاد من کارینای عزیز من هدفش از این چک این بوده که به من یاد دهد #توقعم را از بازار #منطقی کنم و به فکر #سودهای_رویایی نباشم. از آن پس چندین قرارداد مهم با چند شرکت مهم دیگر نیز امضا کردم که مجموعا به ده میلیون دلار میرسید و دستمزد خوبی داشت و من علاوه بر معامله روی حساب اصلی خودم آنها را نیز مدیریت می کنم.
ممنونم از شما آن هزار دلارتان به کجا که نرسید و آن چک جادویی را به عنوان یادگاری از شما قاب کردم و در اتاق معامله گری خودم نصب کردم که یادم نرود که چه بودم و چه شدم،
من دیگر میدانم
#همه_چیز در #ترید به #روان_من_باز_میگردد
💫💫💫