فاركس

همه چیز درباره ی شاخص داوجونز

در ایالات متحده، فعالان بازار بیشترین توجه خود را به سه شاخص داوجونز (Dow Jones)، نزدک-۱۰۰ (Nasdaq 100) و S&P500 معطوف می‌کنند. شرکت‌هایی که جزء این شاخص‌ها هستند همگی تحت تاثیر یک چرخه کسب و کار و عوامل اقتصاد کلانی قرار می‌گیرند به همین دلیل این شاخص‌ها همبستگی بسیار زیادی با یکدیگر دارند.

شاخص داو جونز چیست؟

شاخص داو جونز (Dow Jones) یا میانگین صنعتی یکی از قدیمی‌ترین شاخص‌های بورس آمریکا است. این شاخص عملکرد سهام 30 شرکت بزرگ را که در بازار بورس اوراق بهادار آمریکا فعال هستند، اندازه‌گیری می‌کند. سابقه این شاخص به بیش از یک قرن پیش بازمی‌گردد که قدمت و میزان اهمیت این شاخص را نشان می‌دهد. به‌طوری که اغلب سرمایه‌گذاران، برای مقایسه عملکرد دارایی‌های خود از شاخص داو جونز استفاده می‌کنند.

تاریخچه شاخص داو جونز

در سال 1885 اشخاصی به نام‌های چارلز داو، ادوارد جونز و چالز برگستریسر میانگین صنعتی بازار بورس و اوراق بهادار آمریکا را محاسبه کردند. این سه نفر به منظور دستیابی به ابزاری برای سنجش عملکرد واقعی بازار این شاخص را در یک ژورنال تخصصی به نام وال استریت منتشر کردند که با اقبال عمومی زیادی مواجه شد. آن‌ها مخفف اسم‌های خود را روی این شاخص نهادند و اختصارا نام شاخص داو جونز را DJIA گذاشتند.

در ابتدا این شاخص فقط از 12 شرکت صنعتی تشکیل شده بود؛ اما به مرور زمان و با بزرگ‌تر شدن بازار، تمرکز شاخص تغییر پیدا کرد تا سایر صنایع نوظهور را به اقتصاد صنعتی آمریکا وارد کند.

شاخص داو جونز

چه سهم‌هایی در شاخص داو جونز هستند؟

همان‌طور که در ابتدا گفتیم این شاخص از سهام 30 شرکت صنعتی حاضر در بازار بورس آمریکا تشکیل شده است. شاخص داو جونز به‌صورت وزنی محاسبه می‌شود؛ یعنی سهم‌های بزرگ‌تر و با قیمت بیشتر تاثیر بیشتری بر این شاخص می‌گذارند.

این 30 شرکت شامل بخش‌های مختلفی از جمله مواد، کالا‌های مصرفی، امور مالی، مراقبت‌های بهداشتی، صنعت، نفت و گاز، فناوری، مخابرات و خدمات عمومی هستند. به این ترتیب شرکت‌های تاثیرگذار در شاخص داو جونز به‌طور مرتب درحال تغییر هستند.

از جمله شرکت‌هایی که در این لیست حضور دارند می‌توان به شرکت‌های مهمی همچون اپل، مایکروسافت، جی‌پی مورگان، IBM، بوینگ، نایکی و مک‌دونالدز اشاره کرد. لازم به ذکر است که خیلی از شرکت‌های فوق در شاخص‌های دیگر بازار نیز مجددا استفاده می‌شوند.

همچنین سهام شرکت‌هایی مانند آلفابت، آمازون و فیسبوک در این شاخص حضور ندارند. زیرا به دلیل وزن بالایی که دارند، امکان ادغامشان درون میانگین کل شاخص داو جونز وجود ندارد و درصورت ادغام وزن این شاخص به سمت شرکت‌های مذکور می‌رود. برای دیدن لیست کامل و به‌روز شرکت‌های حاضر در شاخص داو جونز، می‌توانید از سایت markets.businessinsider.com استفاده کنید.

چگونه نمودار شاخص داوجونز را ببینیم؟

این کار بسیار ساده است؛ با یک سرچ گوگل سایت‌های زیادی برای نمایش نمودار این شاخص پیدا می‌کنید؛ اما سایت تریدینگ ویو، نمودار کاملی از شاخص داو جونز را در اختیار شما قرار می‌دهد که ابزارهای تحلیلی را نیز در اختیار دارید. برای دیدن نمودار کامل شاخص داوجونز می‌توانید از آدرس خود سایت Tradingview استفاده کنید.

می‌توانید ویدیوهای بیشتری از تالاربورس را در آپارات (شبکه اشتراک ویدیو) و همچنین کانال یوتیوب تالاربورس دنبال کنید.

شاخص داو جونز (DOW)

حتی کسانی همه چیز درباره ی شاخص داوجونز که به طور کلی به اقتصاد و بازارهای سهام علاقه ندارند، در مورد شاخص داو جونز چیزی شنیده اند. این یک ابزار مهم اقتصاد است و شما باید آن را بشناسید. بیایید با جزئیات بیشتری در مورد یکی از قدیمی ترین و تأثیرگذارترین شاخص های سهام صحبت کنیم.

تعریف

میانگین صنعتی داو جونز (DOW) یک شاخص ویژه از بورس اوراق بهادار است که وضعیت در بخش صنعتی اقتصاد را نشان می دهد.

این یکی از مهمترین شاخص های سهام جهانی و مهمترین شاخص سهام ایالات متحده است که تأثیر مستقیمی بر اقتصاد دارد. یکی از قدیمی ترین شاخص های سهام در جهان می باشد.

ویژگی های شاخص و تاریخچه آن

این شاخص به لطف سردبیر وال استریت ژورنال چارلز دو و شریک او ادوارد جونز در سال 1884 ظاهر شد و در سال 1896 منتشر شد. شاخص جدید به افتخار آنها نام خود را بدست آورد. در ابتدا، این شاخص فقط به صنعت راه آهن اشاره داشت، بعداً به صنعت كلی اشاره كرد، اما محدود به آن نبود. در ابتدا، شاخص داوجونز فقط 13 شرکت را شامل می شد (که در آن فقط 2 شرکت صنعتی بودند)، تا سال 1928 30 شرکت در شاخص بودند. این تعداد بدون تغییر باقی مانده است.

یکی از تفاوت های شاخص داو جونز با سایر شاخص ها این است که می تواند تقریباً هر شرکت آمریکایی را که به عنوان یک تراشه آبی طبقه بندی می شود، شامل شود. برای کسانی که می خواهند بخشی از این شاخص باشند هیچ قانون سخت و سریعی وجود ندارد. ترکیب شاخص به طور منظم تغییر می کند، وابسته به آنچه برای خود شرکت ها اتفاق می افتد، با رشد و فعالیت آنها.

می توان گفت که ترکیب شاخص داوجونز اکنون میانگین حساب قیمت تمام شرکتهای آمریکایی است. در عین حال، توجه به این نکته مهم است که این شاخص شامل شرکت های دیگر بخش های بازار نیز می شود ، به عنوان مثال: صنعت حمل و نقل و صنعت خدمات. در حال حاضر، فقط %11 از وزن این شاخص توسط شرکتهای صنعتی ساخته می شود.

این گسترش به سرمایه گذاران کمک می کند تا وضعیت اقتصادی ایالات متحده را به طور کلی ارزیابی کنند، و این فقط در زمینه بخش صنعتی نیست.

محاسبه این شاخص نیز با سایر شاخص ها متفاوت است. به عنوان مثال، شاخص اصلی رقیب آن، S&P 500 ، بر اساس سرمایه شرکت هایی که بخشی از آنها هستند، محاسبه می شود. یعنی هرچه شرکت بزرگتر و سودآورتر باشد وزن آن در شاخص بیشتر می شود. سرمایه شرکتها در شاخص داو جونز نقش چندانی در محاسبه ندارد. این شاخص براساس قیمت سهام شرکت ها محاسبه می شود.

ویژگی DOW :

  • تنوع پایین.
  • عدم حضور شرکت ها در بخشهای اقتصادی.
  • هیچ قانون مشخصی برای افزودن شرکت های جدید به شاخص وجود ندارد.
  • محاسبه شاخص براساس حداکثر قیمت سهام، نه سرمایه گذاری.
  • ترکیب شاخص به ندرت به روز می شود (در طول وجود شاخص، فقط 60 شرکت در ترکیب آن تغییر کرده اند).
  • بازده سود سهام شرکت های DOW بالاتر از رقبا است به طور معمول S&P 500 به عنوان یک رقیب در نظر گرفته می شود.

شرکت هایی که بیشترین وزن را در DOW دارند عبارتند از:

  • شرکت اپل
  • گروه بهداشتی یونایتد
  • شرکت مایکروسافت
  • جانسون و جانسون
  • کوکاکولا
  • شرکت هوم دپوت
  • گلدمن ساکس
  • شرکت 3M
  • شرکت مک دونالد
  • شرکت بوئینگ

جوانب مثبت و منفی DOW و راه های کسب درآمد از آن

معامله گران و کسانی که می خواهند از شاخص داو جونز درآمد کسب کنند معمولاً کسانی هستند که ترجیح می دهند پول سرمایه گذاری کنند:

  • وجوه ETF که بر اساس DOW ایجاد شده اند
  • در سهام شرکتهای صنعتی ایالات متحده

البته بسیاری از افراد از شاخص داو جونز به عنوان ابزاری مبادله ای استفاده می کنند. روش های مختلفی برای کسب درآمد از DOW وجود دارد:

  • فیوچرزها. دشوارترین و محبوب ترین راه برای کسب درآمد همزمان. مشکل اصلی در اینجا: دسترسی به بورس اوراق بهادار شیکاگو است، که برای آن نیاز به تعدادی از شرایط سختگیرانه دارید.
  • تبلیغات. همیشه فرصتی برای کسب درآمد از طریق پویایی نرخ ها یا ذخیره طولانی مدت اوراق بهادار وجود دارد. سرمایه گذاری در شرکت هایی که بخشی از DOW هستند یا تحت تأثیر شاخص قرار گرفته اند. این روش برای سرمایه گذاران بزرگ توصیه می شود.
  • قراردادهای CFD ساده ترین و مقرون به صرفه ترین راه است. بسیاری از کارگزاران فارکس امکان تجارت CFD های DOW را دارند. سرمایه گذاران نیازی به خرید دارایی ندارند، فقط خرید قراردادهای CFD کافی است. در عین حال، برای شروع تجارت پول زیادی لازم نیست، حداقل مقدار چند ده دلار آمریکا کافی است.

جوانب مثبت DOW:

  • همه شرکت های موجود در شاخص DOW از معتبرترین وضعیت برخوردار هستند. بدون ترس از تخریب امور مالی، می توانید با خیال راحت سرمایه گذاری کنید.
  • شاخص های DOW برای مدت طولانی تغییر نمی کنند، این امر امکان بررسی وضعیت اقتصاد ایالات متحده و ایجاد برنامه ها و استراتژی های بلند مدت را فراهم می کند.
  • شاخص از خروجی میانگین محاسبه می شود، هیچ فرمول خاصی وجود ندارد.

نکات منفی DOW:

  • این شاخص فقط شامل 30 شرکت است که ارزیابی تصویر اقتصادی کشور را پیچیده می کند.
  • از آنجا که سرمایه شرکتهای DOW محاسبه نمی شود و وزن همه شرکتها یکسان است، این امر محاسبه پیش بینی بسیاری از سرمایه گذاران را دشوار می کند.

اگرچه DOW به عنوان شاخص بسیار پایدار شهرت دارد، اما نباید برنامه ریزی های طولانی مدت برای سرمایه گذاری در آن انجام دهید. از آنجا که انتخاب شرکت ها در ترکیب آن غیرقابل پیش بینی است، بنابراین شاخص می تواند به طور غیر قابل پیش بینی سقوط کند، اتفاقی که قبلاً نیز چندین بار رخ داده است. هنگام کار با DOW، برای جلوگیری از خطرات غیر ضروری، باید به ویژگی های آن اعتماد کنید و ریسک پذیری را از دست ندهید.

اگر برای شما راحت تر است از طریق شبکه های اجتماعی اطلاعات تحلیل ما را دنبال کنید، به اکانت های ما در شبکه های اجتماعی مشترک شوید!

تفاوت شاخص های نزدک، داوجونز و S&P500 و آنچه باید در مورد آنها بدانید

نزدک داوجونز

در ایالات متحده، فعالان بازار بیشترین توجه خود را به سه شاخص داوجونز (Dow Jones)، نزدک-۱۰۰ (Nasdaq 100) و S&P500 معطوف می‌کنند. شرکت‌هایی که جزء این شاخص‌ها هستند همگی تحت تاثیر یک چرخه کسب و کار و عوامل اقتصاد کلانی قرار می‌گیرند به همین دلیل این شاخص‌ها همبستگی بسیار زیادی با یکدیگر دارند.

همچنین، سهام‌هایی که در این سه شاخص گنجانده شده‌اند، اشتراکاتی با یکدیگر دارند. به عنوان مثال غول فناوری یعنی شرکت اپل (AAPL) در هر سه شاخص گنجانده شده است با این وجود تفاوت‌های زیادی مثل تعداد و نوع سهام موجود و نحوه محاسبه مقادیر شاخص، بین این ۳ شاخص وجود دارند.

این سه شاخص چگونه محاسبه می‌شوند؟

شاخص S&P 500 که در سال ۱۹۶۲ توسط Standard & Poor ایجاد شد، شاخصی است که وسیع‌ترین معیار اقتصاد ایالات متحده را در میان این سه شاخص در بر می‌گیرد. مقدار این شاخص با وزن‌دهی هر شرکت با توجه به ارزش بازار (Market Capitalization) محاسبه می‌شود و سپس یک توزیع‌کننده (divisor) که توسط S&P تعیین می‌شود، برای به دست آمدن ارزش نهایی اعمال می‌شود. محاسبه ساده بدین صورت: مجموع کل ارزش بازار/ عامل توزیع کننده، انجام می‌گیرد.

میانگین صنعتی داوجونز (Dow Jones Industrial Average) که به اختصار «داو» (Dow) خوانده می‌شود، قدیمی‌ترین شاخص است. این شاخص در سال ۱۸۹۶ ارائه شد و همچنین شناخته‌ شده‌ترین شاخص جهانی است. داو نشان دهنده ۳۰ سهام بزرگی است که توسط وال استریت ژورنال تعیین شده است. برخلاف نزدک ۱۰۰ و S&P 500، وزن دهی برای هریک از مولفه‌ها در داوجونز بر اساس قیمت سهام رتبه بندی می‌شود و سپس یک توزیع کننده ارزش نهایی را ایجاد می‌کند.

نزدک ۱۰۰ جوان‌ترین شاخص از میان این سه شاخص است و از سال ۱۹۸۴ کار خود را آغاز کرده است. این شاخص بزرگ‌ترین شرکت‌های غیرمالی فهرست شده در بورس نزدک را شامل می‌شود. البته با توجه به سنگینی وزن شرکت‌های فناوری، این شاخص به عنوان شاخصی از شرکت‌های فناوری در نظر گرفته می‌شود. شاخص نزدک بر اساس ارزش بازار هریک از اجزای آن محاسبه می‌شود.

تفاوت‌های معامله‌گری بین S&P 500، داوجونز و نزدک

علی‌رغم همبستگی قوی که بین شاخص‌های اصلی ایالات متحده وجود دارد، اما هریک از آنها «شخصیت» خاص خود را در نحوه معامله‌گری دارا هستند. این تفاوت‌ها به دلیل تفاوت در نحوه محاسبه هر شاخص و اهیمت برخی از شرکت‌ها و گروه‌های خاص به وجود آمده است. شاخص S&P 500 به دلیل این که از تعداد زیادی سهم تشکیل شده است،‌ تاثیر کمی از تغییرات روزانه و تک تک سهام می‌پذیرد با این اوصاف، تعداد اندکی از بخش‌ها بیشترین تاثیر را در این شاخص دارند.

در دوره‌های زمانی مختلف، بخش‌های مختلفی بوده‌اند که عملکرد چشمگیری داشته و عملکرد کل شاخص را تحت تاثیر قرار داده‌اند. به عنوان مثال در دهه ۱۹۷۰، بخش نفت بزرگترین بخش بود، شرکت‌های فناوری در زمان حباب فناوری (حباب دات-کام Tech bubble) سال ۲۰۰۰ بزرگترین بخش بودند، و پیش از بحران سال ۲۰۰۸ شرکت‌های مالی و در حال حاضر شرکت‌های فناوری اطلاعات (IT) هستند که ۲۶ درصد وزن این شاخص را به خود اختصاص دادند.

در طرف دیگر داوجونز است که با داشتن تنها ۳۰ سهام تحت تاثیر عملکرد سهام‌های خاص قرار می‌گیرد. در حال حاضر ۱۰ سهام برتر، ۵۰ درصد ارزش داو را تشکیل می‌دهند. پس به راحتی می‌توان دریافت که این شاخص، تحت تاثیر نوسانات شدید قیمت تنها چند شرکت قرار دارد.

نزدک ۱۰۰ از عناصر سازنده بیشتری نسبت به داو تشکیل می‌شود اما تحت تاثیر گروه کوچک‌تری از سهام است. ۱۰ سهام برتر نزدک ۱۰۰ بیش از ۵۰ درصد از این شاخص را تشکیل می‌دهد. در حالی که ۹۰ درصد شاخص کمتر از نیمی از ارزش شاخص را تشکیل می‌دهد این باعث می‌شود که شاخص، بیشتر متمایل به چند سهام سنگین بوده و نسبت به نوسانات این چند سهم حساس باشد.

البته بهتر است بدانید، معمولا در زمان انتشار درآمدهای فصلی شرکت‌ها بیشترین اختلاف بین وزن شاخص‌ها به وجود می‌آید. زیرا شرکت‌ها درآمدهای خود را گزارش داده و نوسانات شدیدی همه چیز درباره ی شاخص داوجونز در قیمت ان‌ها رخ می‌دهد. نزدک و داو که تمرکز بیشتری بر روی چند سهام خاص دارند، در این دوره گپ‌های بزرگترین نسبت به S&P 500 تجربه می‌کنند.

تفاوت در نوسان‌پذیری

در مورد نوسانات،‌ داوجونز به طور معمول کمترین نوسان را نسبت به سه شاخص اصلی دارا است چرا که مولفه‌های سازنده آن، حرکت‌های بسیار کمی می‌کنند. شرکت‌های مانند بوینگ (Boeing)، یونایتد هلثکر (United Healthcare) و کمپانی ۳M از جمله شرکت‌هایی هستند که این شاخص را تشکیل می‌دهند. از طرف دیگر نزدک ۱۰۰ با توجه به اینکه تمرکز بالایی در شرکت‌های پرریسک دارد، نوسانات زیادی تجربه می‌کند. شرکت‌هایی مانند فیس بوک (Facebook)، آمازون (Amazon) و آلفابت (Google) از جمله سه مولفه سنگین و ناپایدار این شاخص هستند. نوسانات S&P 500 جایی میان این دو است.

ادغام اندیکاتورهای مختلف در یک استراتژی معاملاتی

شاخص‌ها تفاوتی با سایر دارایی‌های دیگر ندارند، به همین خاطر فعالان بازار می‌توانند برای تحلیل این شاخص‌ها نیز از تحلیل‌های فاندامنتال یا تکنیکال استفاده کند. سرمایه‌گذاران بلند مدت اغلب تاکید قابل توجهی بر تحلیل فاندامنتال دارند در حالی که معامله‌گران کوتاه مدت یا میان مدت (از جمله معامله‌گران روزانه) تمرکز زیادی بر تحلیل تکنیکال دارند.

البته یک ویژگی وجود دارد که منحصر به شاخص‌های سهام است. اکثر قریب به اتفاق فعالان بازار با توجه به این که روند کلی بازار سهام صعودی است، همواره به دنبال خرید در بازار هستند. این امر باعث می‌شود که سقوط بازار بسیار سریعتر از صعود آن اتفاق بیفتد. فاکتور ترس دلیل این اتفاق است. ترس منجر به نوسانات بالا در زمان‌های عدم اطمینان و نوسانات پایین در زمان‌های اطمینان در بازار می‌شود. شاخصی وجود دارد که این نوسانات را ردیابی می‌کند که به آن شاخص نوسانات ( CBOE Volatility Index یا VIX) می‌گویند این شاخص به “شاخص ترس” نیز معروف است چرا که با افزایش ترس در بازار این شاخص افزایش یافته و با کاهش آن این شاخص کاهش می‌یابد. برای یک معامله‌گر کوتاه مدت که به دنبال نوسان‌گیری از تحرکات بازار است، این شاخص می‌تواند فرصت‌های معاملاتی را نشان دهد.

نوسانات اغلب با توجه به جهت بازار بالا و پایین می‌شوند.

برای معامله‌گران روزانه (Day Trader) و سوئینگ تریدر (Swing Trader) که بر نوسانات کوتاه مدت قیمت تمرکز دارند، ویژگی دیگری وجود دارد که شاخص‌های سهام را از بسیاری از کلاس‌های دارایی دیگر متمایز می‌کند و آن ساعات معامله است. معاملات سهام برخلاف معاملات ارزها که ۲۴ ساعته هستند، تنها در ساعاتی که جلسه معاملاتی باز است انجام می‌شوند.

بازارهای سهام ایالات متحده از ساعت ۱۷ تا ۲۳:۳۰ به وقت ایران (۱۳:۳۰ تا ۲۰:۰۰ به وقت گرینویچ) باز هستند و معامله‌گران در این زمان بیشتری حجم معاملات سهام و معاملاتی آتی شاخص (Index Futures) را انجام می‌دهند. این باعث می‌شود که در این دوره خاص بیشترین میزان نقدینگی به این بازار سرازیر شود که یک مزیت است. معاملات آتی شاخص‌های سهام ایالات متحده به صورت شبانه روزی انجام می‌شود اما نقدینگی در خارج ساعات معامله بسیار ناچیز است.

جهت پیگیری اخبار و تحلیل های فارکس و بازارهای جهانی به کانال تلگرامی UtoFX بپیوندید.

شاخص سهام ایالات‌متحده ذوب شد!

شاخص سهام ایالات‌متحده ذوب شد!

با آخرین افت ۴ درصدی در روز چهارشنبه، شاخص اس‌اندپی ۵۰۰ اکنون ۱۸ درصد کمتر از بالاترین رکورد تاریخی خود است.

به گزارش ایسنا، بازار نزولی با کاهش ۲۰ درصدی از اوج تعریف می‌­شود. از ۱۲ بازار نزولی پس از جنگ جهانی دوم، ۹ بازار حداقل ۲۵ درصد از دست دادند. اس‌اندپی ۵۰۰ مانند امروز بسیار نزدیک به بازار نزولی سقوط کرد اما هرگز به ضرر ۲۰ درصدی نرسید. برای ۹ بازاری که بیش از ۲۵ درصد افت را ثبت کردند، میانگین کاهش اوج به پایین ۳۸ درصد بود. اگر این بار رالی امدادی اتفاق بیفتد، ممکن است تا شروع فصل درآمد سه ماهه دوم ادامه داشته باشد.

در طول همه چیز درباره ی شاخص داوجونز سقوط بازار سهام (دوشنبه سیاه) ‌سال ۱۹۸۷ و ۲۰۲۰، اس‌اندپی ۵۰۰ تجمعات امدادی نداشت.

مارتین روبرژ، تحلیلگر اقتصادی می‌گوید: اگر فروش فعلی چیزی شبیه به آن باشد، سهام ۱۰ تا ۱۵ درصد دیگر تا زمانی که در ژوئن به پایین‌ترین سطح خود برسد، از دست خواهند داد و به سرمایه‌گذاران فرصتی می‌دهد تا برخی از دارایی‌های خود را تخلیه کنند تا برای شرایط بدتر آماده شوند.

اما اگر فروش فعلی این مسیر را دنبال کند، تا سه ماهه دوم سال ۲۰۲۳ به پایین‌ترین سطح بازار نخواهد رسید.

وی گفت: «صادقانه بگویم، ما شک داریم که بازار نزولی ۵۰ درصدی در کار باشد زیرا نرخ‌های کوتاه‌مدت و بلندمدت امروز بسیار پایین‌تر است».

به نقل از استاک، اس اندپی ۵۰۰ به میزان ۱۶۴.۱۷ واحد یا ۴ درصد سقوط کرد و به ۳۹۲۳.۶۸ رسید. این بزرگترین افت یک روزه و درصدی از ۱۱ ژوئن ۲۰۲۰ است. همه ۳۰ سهام میانگین صنعتی داوجونز در آن روز سقوط کردند.

همان‌طور که برخی فکر می­‌کنند، اگر احتمال رکود بیشتر شود، سهام تدافعی با کسب و کارهای با ثبات‌تر ممکن است انعطاف‌پذیرتر باشند.

همه چیز درباره‌ی میانگین‌های متحرک (Moving Averages)

میانگین‌های متحرک صرفا روشی است برای صاف کردن نوسانات قیمت در طول زمان.

منظور از میانگین متحرک در نظر گرفتن میانگین بسته شدن قیمت یک جفت ارز در بازه‌های زمانی X است.

روی نمودار به شکل زیر خواهد بود :

مانند هر شاخصی، از شاخص میانگین متحرک برای کمک به پیش‌بینی قیمت‌های آینده استفاده می‌شود. با نگاه به شیب میانگین متحرک، بهتر می‌توانید جهت احتمالی قیمت بازار را تعیین کنید.

همان طور که گفتیم، میانگین متحرک نوسان قیمت را صاف می‌کند. انواع مختلفی از میانگین متحرک وجود دارند و هر کدام از آنها دارای سطح همواری (صافی) خودشان هستند.

به طور کلی، هر چه میانگین متحرک هموارتر باشد، در واکنش به حرکت قیمت آهسته‌تر است.

هر چه میانگین متحرک متلاطم‌تر باشد، در واکنش به حرکت قیمت سریع‌تر است. برای ایجاد میانگین متحرک هموارتر، باید میانگین قیمت‌های نهایی را در طول مدت زمان طولانی‌تری دریافت کنید.

حال، احتمالاً به این موضوع فکر می‌کنید که «عجله کنید، اجازه دهید به موارد خوب برسیم، چگونه می‌توانم از آن در تجارت استفاده کنم؟»

در این بخش، ابتدا باید به شما دو نوع عمده از میانگین‌های متحرک را توضیح دهیم:

همچنین به شما می‌آموزیم که چگونه آنها را محاسبه و جوانب مثبت و منفی هر یک از آنها را ارائه کنید. درست مانند هر درس دیگری، باید ابتدا اصول اولیه را بدانید.

میانگین‌های متحرک ساده

میانگین‌های متحرک ساده، ساده‌ترین نوع میانگین متحرک است (فارغ از شوخی!).

اساس میانگین متحرک ساده، با اضافه کردن آخرین X» قیمت‌های دوره نهایی و سپس تقسیم آن عدد بر X محاسبه می‌شود. به عبارت دیگر شما با جمع کردن قیمت‌های کلوز بازه‌های زمانی در گذشته و بعد تقسیم آن عدد بر X میانگین متحرک ساده را به دست می‌آورید.

چگونه میانگین متحرک ساده (SMA) را محاسبه کنیم؟

اگر میانگین متحرک ساده ۵ دوره‌ای را روی نمودار ۱ ساعته رسم کرده باشید، قیمت‌های نهایی برای ۵ ساعت گذشته را اضافه می‌کنید، و سپس آن عدد را بر ۵ تقسیم می‌کنید.

می‌بینید! متوسط قیمت نهایی در طول پنج ساعت گذشته را دارید. آن قیمت‌های میانگین را به هم متصل کنید تا میانگین متحرک را به دست آورید؟

اگر بخواهید میانگین متحرک ساده ۵۰ دوره‌ای را در نمودار ۱۰ دقیقه‌ای رسم می‌کردید، قیمت‌های نهایی ۵۰ دقیقه آخر را جمع می‌زدید و سپس آن عدد را تقسیم بر ۵۰ می‌کردید.

اگر بخواهید میانگین متحرک ساده 5 دوره‌ای را در نمودار ۳۰ دقیقه‌ای رسم می‌کردید، قیمت‌های نهایی ۱۵۰ دقیقه آخر را جمع می‌زدید و سپس آن عدد را تقسیم بر 5 می‌کردید.

اکثر بسته‌های نموداری تمام محاسبات را برای شما انجام خواهند داد. دلیل این که شما را با «چگونه محاسبه کردن میانگین‌های متحرک ساده خسته کردیم، این است که درک این مطلب به طوری که بدانید که چگونه آن را ویرایش کنید و شاخص را بالا ببرید، مهم است. درک این که چگونه شاخص کار می‌کند بدین معنی است که می‌توانید استراتژی‌های مختلف تغییرات محیط بازار را تنظیم و ایجاد کنید.

حال مانند تقریباً هر شاخص دیگری، میانگین‌های متحرک با تأخیر عمل می‌کنند. از آنجا که میانگین تاریخچه قیمت‌های گذشته را در می‌آورید، تنها مسیر کلی اخیر و جهت کلی نوسان قیمت کوتاه مدت «آینده» را مشاهده می‌کنید.

در اینجا مثالی از اینکه چگونه میانگین‌های متحرک ارائه می‌کنیم.

در نمودار فوق، سه میانگین متحرک ساده‌ی (SMA) مختلف در نمودار ۱ ساعته CHF / USD رسم کرده‌ایم. همان طور که می‌بینید، هر چه دوره SMA طولانی‌تر باشد، بیشتر از قیمت عقب می‌افتد.

توجه کنید که چگونه میانگین متحرک ساده ۶۲ از قیمت فعلی در مقایسه با میانگین‌های متحرک ساده ۳۰ و ۵ دورتر است.

دلیل آن این است که میانگین متحرک ساده ۶۲ به قیمت نهایی ۶۲ دوره گذشته اضافه می‌شود و بر ۶۲ تقسیم می‌شود.

هر چه مدت زمان بیشتری برای میانگین متحرک ساده استفاده کنید، در واکنش به حرکت قیمت آهسته‌تر عمل می‌کند.

میانگین‌های متحرک ساده در این نمودار تمایل کلی بازار در این نقطه در زمان را به شما نشان می‌دهند. در اینجا، می‌توانید ببینید که این جفت ارز دارای روند است.

فقط به جای دنبال قیمت فعلی بازار گشتن، میانگین‌های متحرک به ما تصویر جامع‌تری می‌دهد، و حال می‌توانیم جهت کلی قیمت آینده را تخمین بزنیم.

با استفاده از میانگین‌های متحرک ساده، می‌توانیم بگوییم که آیا این جفت ارز روند رو به بالا، روند رو به پایین، یا بدون روندی خاص است.

مشکلی در میانگین متحرک ساده وجود دارد و آن مشکل این است که آنها در معرض جهش هستند. یا به عبارت دیگر میانگین متحرک ساده به نوسانات شدید غیرواقعی خارج از بازار روی نمودار حساس هستند.

هنگامی که این اتفاق می افتد، می‌تواند به ما سیگنال‌های نادرستی دهد. ممکن است فکر کنیم که روند جدیدی در حال ایجاد شدن همه چیز درباره ی شاخص داوجونز است. اما در واقع، هیچ چیز تغییر نکرده است.

در ادامه، به شما نشان خواهیم داد که منظور ما چیست، و همچنین شما را با نوع دیگری از میانگین‌های متحرک برای جلوگیری از این مشکل آشنا می‌کنیم.

میانگین متحرک نمایی

همان طور که پیش از این گفتیم، میانگین‌های متحرک ساده می‌توانند با جهش تحریف شوند یعنی اسپایک‌ها روی میانگین‌های متحرک ساده تأثیر گذارند و آنها را گمراه کنند. با مثالی آغاز می‌کنیم.

بیایید بگوییم میانگین متحرک ساده ۵ دوره‌ای را بر نمودار روزانهٔ EUR / USD رسم می‌کنیم.

قیمت‌های بسته شدن در ۵ گذشته به شکل زیر است:

میانگین متحرک ساده بدین ترتیب محاسبه می‌شود:

(1.3172 + 1.3231+ 1.3164 + 1.3186 + 1.3293) 5 = 1.3209

در صورتی که یک گزارش خبری تأثیرگذار در روز ۲ داشته باشیم که باعث شود که یورو کلاً کاهش یابد، در این صورت EUR / USD شیب تندی پیدا می‌کند و در 1.3000 خاتمه می‌یابد. بیایید ببینیم چه اثری می‌تواند بر میانگین متحرک ساده دوره ۵ داشته باشد.

روز ۲: 1.3000

میانگین متحرک ساده بدین ترتیب محاسبه می‌شود

(1.3172 + 1.3000 + 1.3164 + 1.3186 + 1.3293) 75 = 1.3163

نتیجه کار میانگین متحرک ساده افت زیادی خواهد داشت و این مطلب به شما این مفهوم را می‌دهد که قیمت در حقیقت در حال پایین رفتن بود، هنگامی که در واقعیت، روز ۲ فقط واقعه‌ای بود که ناشی از نتایج ضعیف گزارش اقتصادی بود.

نکته‌ای که سعی داریم به شما بگوییم این است که گاهی اوقات میانگین متحرک ساده ممکن است خیلی ساده باشد. کاش راهی بود که می‌توانستید این جهش‌ها را طوری فیلتر کنید که اشتباه برداشت نکنید… صبر کنید … بله، راهی وجود دارد.

میانگین متحرک نمایی!

میانگین متحرک نمایی (EMA) وزن بیشتری به دوره‌های تازه‌تر می‌دهد.

در مثال بالا، میانگین متحرک نمایی وزن بیشتر به قیمت‌های روزهای تازه‌تر می‌دهد، که روز ۳، ۴ و ۵ می‌باشد.

این بدین معنی است که جهش در روز ۲ ارزش کمتری دارد و اثر زیادی بر میانگین متحرک به نسبت زمانی که میانگین متحرک ساده را محاسبه کرده بودیم، ندارد.

اگر در مورد آن فکر کنید، منطقی به نظر می‌رسد چرا که آن چه انجام می‌دهد این است که تاکید بیشتری بر آنچه که معامله گران اخیراً انجام می‌دهند، دارد.

میانگین متحرک نمایی در برابر میانگین متحرک ساده

نگاهی به نمودار ۴ ساعتهٔ USD / JPY می‌اندازیم تا بهتر متوجه شویم که چگونه میانگین متحرک ساده و میانگین متحرک نمایی در کنار یکدیگر روی نمودار قرار می‌گیرند.

دقت کنید که چگونه خط قرمز (۳۰ میانگین متحرک نمایی) به نظر به قیمت نزدیک‌تر از خط آبی (۳۰ میانگین متحرک ساده) می‌رسد. این به این معنی است که با دقت بیشتری نشان‌دهنده قیمت‌های اخیر است. احتمالاً می‌توانید حدس بزنید که چرا این اتفاق می افتد.

به این دلیل که میانگین متحرک نمایی تاکید بیشتری در مورد آنچه که به تازگی رخ داده است دارد. در زمان معامله، اینکه ببینیم در این زمان معامله‌گران چه کاری انجام می‌دهند، از اهیمت بیشتری برخوردار است نسبت به دانستن اقدامات آنها در هفته گذشته یا ماه گذشته.

میانگین متحرک ساده در مقایسه با متحرک نمایی

در حال حاضر، احتمالاً از خودتان می‌پرسید که کدام بهتر است؟ میانگین متحرک ساده یا نمایی؟

اول، اجازه دهید با میانگین متحرک نمایی شروع کنیم.

هنگامی که میانگین متحرکی می‌خواهید که به نوسان قیمت پاسخ سریع‌تری دهد، پس دوره کوتاه میانگین متحرک نمایی بهترین راه برای رفتن است.

این میانگین‌ها می‌توانند به شما کمک کنند تا خیلی زود روند را دریافت کنید (در آینده توضیحات بیشتری در این باره می‌گوییم)، که منجر به سود بالاتر می‌شود.

در واقع، هر چه زودتر روند را دریافت کنید، مدت زمان طولانی‌تری می‌توانید بر آن مسلط باشید و آن سودها را به چنگ آورید. به به!

نکتهٔ منفی استفاده از میانگین متحرک نمایی این است که ممکن است در طول دوره‌های تثبیت، از لحاظ قیمت فریب بخورید.

از آنجا که میانگین متحرک به سرعت به قیمت واکنش نشان می‌دهد، ممکن است فکر کنید که روند در حال تشکیل شدن است، در حالی که می‌تواند تنها افزایش قیمت و اسپایک (نوسانات قیمتی خارج از بازار) باشد.

این امر می‌تواند مربوط به سریع بودن شاخص برای منفعت شما باشد. با میانگین متحرک ساده، عکس این قضیه صادق است. هنگامی که میانگین متحرکی می‌خواهید که در واکنش نشان دادن به نوسان قیمت هموارتر و آهسته‌تر باشد، پس دوره طولانی‌تر میانگین متحرک ساده بهترین راه برای رفتن است.

این انتخاب می‌تواند به خوبی کار کند زمانی که به دنبال دوره‌های زمانی طولانی‌تری می‌گردید، حتی می‌تواند به شما ایده‌ای از روند کلی ارائه کند.

هر چند در پاسخ به نوسانات قیمت کند است، ولی احتمالاً می‌تواند شما را از بسیاری از فریب خوردن‌ها نجات دهد. نکته منفی این است که ممکن است تأخیر زیادی در کار شما ایجاد کند، و فرصت قیمت ورودی خوب یا تجارت را کاملاً از دست بدهید.

قیاس ساده‌ای برای به خاطر سپردن تفاوت بین این دو این است که خرگوش و لاک‌پشت را در نظر بگیرید.

لاک پشت آهسته است، مانند میانگین متحرک ساده، بنابراین ممکن است فرصت به موقع و زود را از دست بدهید.

با این حال، پوسته و لاک سخت برای محافظت از خود دارد، و به همین ترتیب، با استفاده از میانگین‌های متحرک ساده به شما کمک خواهد کرد از درگیر شدن در فریب خوردگی‌ها جلوگیری کنید .

از سوی دیگر، خرگوش سریع است، مانند میانگین متحرک نمایی. این امر به شما در گرفتن آغاز روند کمک می‌کند اما در خطر منحرف شدن توسط فریب خوردگی‌ها هستید .

در زیر جدولی است که به شما کمک کند جوانب مثبت و منفی هر یک را به یاد داشته باشید .

خوب کدام یک بهتر است؟

واقعاً به خود شما بستگی دارد که تصمیم بگیرید.

بسیاری از معامله‌گران چندین میانگین متحرک مختلف ترسیم می‌کنند تا به آنها هر دو طرف داستان را ارائه کند. آن‌ها ممکن است از میانگین متحرک ساده دورهٔ طولانی‌تری برای پیدا کردن آنچه روند کلی است استفاده کنند، و سپس از میانگین متحرک نمایی دوره کوتاه‌تر برای پیدا کردن زمان مناسب برای ورود به معامله استفاده می‌کنند.

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برو به دکمه بالا